استفاده از هوش مصنوعی تا حد زیادی یک انقلاب نرم افزاری محسوب می شود. در حال حاضر بسیاری از زیرساخت های مورد نیاز برای این فناوری از جمله دستگاه ها و شبکه های محاسباتی و خدمات ابری در دسترس هستند. بنابراین، نیازی به تنظیم پیش نیازهای اولیه هوش مصنوعی نیست، و اکنون چت رباتهایی مانند ChatGPT و مجموعهای از ابزارهای هوش مصنوعی دیگر به سرعت در حال گسترش هستند.
دسترسی و استفاده از هوش مصنوعی نسبتاً ارزان است و همین امر باعث می شود بسیاری از موانع در توسعه فناوری مذکور برطرف شود. البته چنین شرایطی باعث می شود تا بحث های مهمی در مورد دامنه تاثیرات هوش مصنوعی مطرح شود.
مدلسازی تغییرات پیچیده و ریشهای ناشی از تأثیرات هوش مصنوعی بر اقتصاد، در نهایت مشکلاتی را ایجاد میکند که تاکنون هیچکس با آن مقابله نکرده است. همچنین اقتصاددانان بدون این نوع مدل سازی نمی توانند به طور دقیق در مورد اثرات احتمالی هوش مصنوعی بر اقتصاد اظهار نظر کنند.
افزایش نابرابری بین مردم و تضعیف نهادها
اگرچه اقتصاددانان دیدگاه های متفاوتی در مورد تأثیر هوش مصنوعی دارند، اما همه آنها معتقدند که این فناوری می تواند نابرابری را در بین انسان ها افزایش دهد. یکی از نمونه های احتمالی این مشکل می تواند افزایش انتقال قدرت از نیروی کار به سرمایه داران باشد. شرایطی که باعث تضعیف مؤسسات کاری می شود. این سناریو همچنین می تواند پایه مالیاتی را تضعیف کند و ظرفیت دولت را برای توزیع مجدد عدالت اجتماعی کاهش دهد.
کنترل نرخ پذیرش فناوری هوش مصنوعی احتمالاً سرعت بازسازی اجتماعی و اقتصادی را کاهش می دهد و در نتیجه یک دوره طولانی تعدیل برای بازندگان و ذینفعان ایجاد می شود. در مواجهه با ظهور روباتها و هوش مصنوعی، دولتها میتوانند با اتخاذ سیاستهایی که هدفشان کاهش نابرابری فرصتها است، نابرابری درآمد و اثرات منفی آن را کاهش دهند.
با سیطره هوش مصنوعی چه چیزی برای انسان باقی می ماند؟
جفری ساکساین اقتصاددان معروف می گوید: آنچه انسان ها در عصر هوش مصنوعی می توانند انجام دهند، انسان بودن است؛ زیرا این همان کاری است که روبات ها یا هوش مصنوعی نمی توانند انجام دهند.
در مدلسازی سنتی اقتصادی، انسانها اغلب مترادف با عوامل کار و بهینهسازی در نظر گرفته میشوند. اگر ماشین ها بتوانند در کنار کار تصمیم بگیرند و ایده ارائه کنند، در این شرایط چه چیزی برای انسان باقی می ماند؟
ظهور هوش مصنوعی اقتصاددانان را به چالش می کشد تا بازنمایی های پیچیده تری از انسان ها و عوامل اقتصادی ایجاد کنند. دو اقتصاددان آمریکایی نام بردند دیوید پارکس و مایکل ولمن آنها اشاره کرده اند که دنیای پر از عوامل هوش مصنوعی در مقایسه با دنیای انسان ها می تواند بیشتر شبیه تئوری اقتصادی رفتار کند. هوش مصنوعی بهتر از انسان به مفروضات عقلانی ایده آل احترام می گذارد.